جوان آنلاین: حضور مجدد ساپینتو روی نیمکت استقلال نشان داد درهای فوتبال ایران بیتوجه به موفق بودن یا نبودن مربیان خارجی، همیشه به روی آنها باز است که برخی، چون ساپینتو بعد از یک جدایی پرحاشیه، بار دیگر به فوتبال ایران سلام میکنند؛ درست مثل قصههای نیمه تمامی که گاه با پایانی جدید، از نو نوشته میشوند. در واقع حکایت برخی مربیان خارجی که تجربه حضور در فوتبال ایران را درکارنامه دارند حکایت مسافرانی است که اگرچه با دلخوری میروند، اما چون دلشان جا مانده، دیر یا زود به بهانهای تازه برای نوشتن داستانی متفاوت باز میگردند.
همیشه خندان حسرت به دل!
مصطفی دنیزلی بدون شک یکی از مربیان محبوب فوتبال ایران است که اتفاقاً در فوتبال ترکیه نیز اعتباری برای خود داشته و دارد. او نخستین بار برای به دست گرفتن سکان هدایت پاس بود که به ایران آمد، اما سر از پرسپولیس هم درآورد و هنوز هم همه بازیهای خوب سرخپوشان را در زمان او به یاد دارند. هرچند که تیم او باوجود ارائه بازیهای زیبا و تماشاگرپسند هرگز جام نیاورد، اما عملکرد خوبی که در زمین داشت باعث شد پرسپولیس که درلیگ یازدهم بدترین روزهای خود را تجربه میگرد، بار دیگر به دنیزلی اعتماد کند و او در هفته بیست و چهارم با برتری دیدنی مقابل استقلال آن هم با کامبکی تاریخی جایی ابدی برای خود در دل هواداران پرسپولیس باز کند. پرسپولیس که در چهار دربی رسمی قبلی شکست خورده بود، این بار هم با دو گل عقب افتاد، اما درنهایت با هتتریک ایمون زاید، ۳ بر ۲ به برتری رسید، آن هم درشرایطی که ۱۰ نفره بود، اما در تقدیر دنیزلی هیچ جامی نبود. نه در پرسپولیس و نه حتی تراکتوری که بعدها سکان هدایتش را به دست گرفت.
بازگشتی تاریخی
یکی از تاریخیترین بازگشتهای مربیان خارجی به فوتبال ایران را بدون شک پروفسور رقم زده است. برانکو نخستین بار به عنوان دستیار بلاژویچ در تیم ملی فوتبال به ایران آمد، اما بعدها سکان هدایت تیم امید ایران را به دست گرفت و در بازیهای آسیایی بوسان (۲۰۰۲) قهرمان شد. برانکو سکان هدایت تیم ملی ایران را به عنوان سرمربی در جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان نیز به دست داشت و بعد از آن ایران را ترک کرد. او، اما ۱۰ سال بعد درست زمانی که پرسپولیس در اوج بحران بود بار دیگر به ایران بازگشت و با صبوری، نسل جدیدی ساخت و با سه قهرمانی لیگ، یک نایبقهرمانی آسیا خودش را جاودانه کرد. برانکو مصداق بارز ضربالمثل آدمِ آشنا، اگر دیر بیاید هم، زود به دل مینشیند بود، اما به رغم تمام موفقیتها و جایگاهی که در بین هواداران کسب کرده بود با دلخوری از مدیران نالایق پرسپولیس ایران را ترک کرد.
پیرمرد پرتغالی در تبریز
تونی یکی از معدود مربیانی است که سه بار هدایت یک تیم ایرانی را بر عهده گرفته و هر بار که رفته هیچ کس تصور بازگشت او را هم نمیکرد بار دیگر بازگشته است، چون هواداران تراکتور کاری کردند که دلش آرام نگیرد. اولین حضور او با قهرمانی در جام حذفی همراه بود، بار دوم با همان نایبقهرمانی تلخ در لیگ چهاردهم و بار سوم، اما با یک جدایی آرامتر که شاید رفتنی بیبازگشت باشد.
دستخالی رفت و دستپر برگشت
کرانچار، کروات خوشبرخوردی بود که با نشستن بر نیمکت پرسپولیس با فوتبال ایران آشنا شد؛ مربیای که تیمش خوب بازی میکرد، اما نتیجه لازم را نمیگرفت و همین مسئله باعث شد قبل از رسیدن به نیمفصل جای خود را به دایی داده و بیسرو صد ا جمع سرخپوشان پایتخت را ترک کند. دو سال بعد، اما او بار دیگر به فوتبال ایران بازگشت. این بار، اما برای نشستن روی نیمکت سپاهان و نوشتن داستانی تازه که هم قهرمانی لیگ و هم جام حذفی را برای زردپوشان اصفهانی به دنبال داشت.
مربیای که کمکم جا افتاد
دراگان اسکوچیچ یکی از جالبترین سرنوشتها را در فوتبال ایران داشت. او کارش را در ایران با دست گرفتن سکان هدایت ملوان آغاز کرد و سپس به فولاد و نفت آبادان راه یافت و درست چند روز بعد از آنکه گفت ناچار است به دلیل مشکلات خانوادگی آبادان را ترک کند، سر از تیم ملی فوتبال ایران درآورد. مربی بیسروصدا، دقیق و آرامی که برخلاف تصور همگان ناگهان از دل لیگ برتر، به تیم ملی رسید و اتفاقاً رکورد بردهایش نیز خیرهکننده بود و تیم ملی را صدرنشین آسیا کرد، اما چند ماه مانده به جام جهانی، همانطور که ناگهانی آمده بود، ناگهانی رفت و جای خود را به کارلوس کیروش داد. ولی داستان او با جدایی تلخ از نیمکت تیم ملی فوتبال ایران به پایان نرسید و مسیر بعدی او نیمکت تراکتور بود و رقم خوردن موفقیتی تاریخی برای سرخپوشان تبریزی با کسب عنوان قهرمانی لیگ بیست و چهارم. اسکوچیچ درست مثل مسافری که راه بازگشت را بلد است و منتظر یک بلیت دعوت، تراکتور را آرام و با دقت به قهرمانی رساند که سالیان سال انتظارش را میکشید.
استثناهایی که قاعده را به چالش کشیدند
در فوتبال ایران، کم نبودند مربیان خارجیای که با وعدهها آمدند و با گلایهها رفتند. بعضی حتی دستمزدشان را هم کامل نگرفتند. بعضی، فوتبال ایران را فراموش کردند، بعضی دیگر، اما هرگز فراموش نشدند. ساپینتو، کرانچار، برانکو، تونی و دنیزلی نامهایی هستند که باوجود بحران مدیریتی و قراردادهای پُر، اما پرداختنشده، باز هم برگشتند. شاید، چون چیزی برای اثبات مانده بود یا دِینی به هوادار یا کاری ناتمام یا شاید فقط عشقی ساده، اما علاوه بر آنها، نفراتی، چون وینگو بگوویچ، لوکا بوناچیچ، واسیلی گوجا، ارطغرل ساغلام، یورگن گده، انگین فیرات، یوگنی سکومورخوف، بلاژویچ، ادسون تاوارس، استانکو پوکله پوویچ و دراگان اسکوچیچ نیز جزو مربیانی بودند که بارها رفتند و برگشتند.